شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام دوستان

mp3 player شوکر
+ 2560گفتا برون شدي به تماشاي ماه نو از ماه ابروان منت شرم باد رو عمريست تا دلت ز اسيران زلف ماست غافل ز حفظ جانب ياران خود مشو
mariii
103/4/21
+ تاج تويي که بر سر خوبان کشوري چون تاج سزد اگر همه دلبران دهندت باج دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش به چين زلف تو ماچين و هند داده خراج [[در اين دوران آشداء من الکفار چگونه بايدم صبر از پي ناکثين اين دهر اي دل بخوان آواز آغاز را که کرده ام به پايان قحر چونان ماه من گردون توست ليلي که عاشق شهادتم به قيمت کون و مکان]]

mariii
103/4/21
+ بيا و کشتي ما در شط شراب انداز خروش و ولوله در جان شيخ و شاب انداز مرا به کشتي باده درافکن اي ساقي که گفته‌اند نکويي کن و در آب انداز ز کوي ميکده برگشته‌ام ز راه خطا مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز

mariii
103/4/21
+ به چشم کرده‌ام ابروي ماه سيمايي خيال سبزخطي نقش بسته‌ام جايي اميد هست که منشور عشقبازي من از آن کمانچه ابرو رسد به طغرايي
mariii
103/4/21
+ زندگي درسهاي زيادي به من داد1:اول اينکه عاشق به معناي اخص جمله ممکن نخواهد بود مگر اينکه معشوق پيشتر دريچه قلب خويش را به هواخواهي پيشتر بگشايد و عاشق را در وجود خود جاري باقي کند.2:تنهايي زاده يک ذهن بيمار و غرق شده در جهل است و چاره اش جزلبيک گفتن به نداي ادعوني قد استجب لکم جاري شده از لسان ولي الله حي و قائم تو باشد. و به جاي سرگرداني در جهل به او و خدايش و خداي تو پناه ببر.درسي بود پرهزينه
mariii
103/4/21
+ خدايي بچه ها حر داستان ما واقعا همه گناهانش و به عينه و به بدترين شکل ممکن جواب پس داد به درگاه خدا ولي خدا هم انگار اون موقع حر را معلوم نيست از ته دل براي بخشش و توبه اش راضي و رضا به آمرزش بود يانه بگذريم ازش اون قسمت نه اش نصيب اين حر بدبخت قصه ما شد که تعنش و خانم معلم ام با اون خانمي که بي ادبي و کوبند تو سرم و اونهمه غيبت هاي ...ولي من از همشون گذشتم و اگر اقبالي بر شهادتم بود شفيع جمعشون..
اما چه حاصل که زجر ما زجري عاميانه بود و از دلي غريب بود و صدايش به جايي نرسيد
+ همه چيز را با يک نام و يک باور مي پذيرم هرآنچه صلابت و ديانت و افتخار ملت و مولايم را به همراه بياورد و خواست ولي تو بر آن باشد که گردد و من در برابرش خضوع و خشوع کنم هرآنچه را که تو پذيري و ولي تو بر آن راضي شود اما مپذير که ظالم را ببينم و ناراضي بودن وليت را در برابر او شاهد شوم و در برابر ظلم و وجود نامبارک اش سکوت کنم و به ظلم اش تن در دهم کيست که مظلوم را ياري کند و ظالم را شماتت و نابود
خدايا به من جراتي ده که در برابر وقايع همچنان ايستاده و مقاوم و گاهي با قبول اينکه شکست خورده ام و قبول و پذيرش سرنوشتم بتوانم زندگي موفق را به بازماندگانم هديه کنم هرچند خود چون سروي شکسته تسخير بادهاي طوفاني و وسوسه لحظه اي آرام نفس کشيدن باور کنم که ديگر وقت نفس کشيدنم مثل سو سو کردن چراغ نفتي در حال ايستادن و قبول کنم اين توهم مقصر و باني آن هرکه بود هرچند
مرا دستخوش تلاطمي کرد که رفتن به سوي سرنوشت و قبول ناکامي و شکست را در من زنده و باور نمود که من هيچي نبودم همه خيالاتي از ذهني درگير و افسرده بود که آرزو داشت بتواند کسي باشد در حالي که افرادي ديگر با اين تفکر خيلي وقت است که از جامعه و از همه بريده اند و به زودي بايد با سرنوشتي روبرو شوم که از فردايش براي ذهن مريض و هرآنچه که فکر مي کردم حقيقت داشت کم کم مواجه با خودي شوم که هيچ
بها و قيمتي در هيچ دوره از زندگي خود نداشتم و اينها تصوير سازي‌هاي ذهني بود که هميشه آرزو داشتم حقيقي بود در حالي که يک مورچه جدا از صفي بودم که مرگم همونقدر عادي بود که وجودم در آن روز که به ديدار معشوق مي رفتم بي ارزش و بي هويت بود و اکنون هم به سويي ميروم در ساعاتي ديگر که چاره اي جز قبول و پذيرش آن نداشتم
+ دوستان يک سوال:: فرق مجنون شده از بد دنيا؟با مجنون ِآواره شده به کوه و بيابان از شدت عشق به ليلي قصه هاي هزار و يک شب در چيست؟
هر دو خامند و هر دو مفلوک بد حادثه و غم ديدار يارند.اولي از شدت عشق به عالم غم دنيا را به دل گرفته آن يکي غم عالم را به خنثي فروخته شايد در طريقت عشق ليلي را به جان و دل خويش افسون سارد اما افسوس که دنيا براي هر دو يک نسخه نوشته محکوم از بد دنيا به بد تقدير جانا کجا رفتي؟محبوب دلم را به کدامين معبد نشاندي خراباتي اين دل يک روز به انتقامت آيد هرچند در اين دنيا و آن دنيا مقلوب مجنون است بس
+ امروز عذرم را خواستند و گفتند اگر آمد از درب ورود نگذاريد وارد شود خب حق دارند وقتي بهت ظلمي کرده اند در حد ستمگري وقتي فرياد رسي که بايد فريادت را مي شنيد خوب شنيد اما بي تفاوت گذشت انگار آب از جايش تکان نخورده وقتي کمک کردن به تو شرط انسانيت و مروت است آمل مروت جاي خود را به بي تفاوتي و عادتي روزمره مبدل شده است وقتي فرياد رس تو از تو نااميد و به ديگري دلبسته وقتي مرده اي آنهم پيش از اينکه
mariii
103/3/29
مرگت فرا رسيده باشد وقتي پژواک گفته هايت را به نشان تاييد حرفهايت به چشمانت مي کشند و با اطمينان و بدون هرگونه شکي در تفهيم آن از تو به عنوان مرده اي خدا آمرزيده شده ياد مي کنند در حالي که هر ناداني مي داند کسي که زير بار ظلم شانه خم مي کند کسي نداي مددخواهي اش را توجه نمي کند هيچوقت اگر بميرد آمرزش شامل حالش نگرديده است وقتي به او مي گويي از تو حرکت از خدا برکت اما خدايي که حرکت را علت و برکت
را پاسخ آن تحرک تو بيان مي دارد و از وعده خود مبني بر ياري تو سخن به ميان مي آورد ولي در عمل براي اينکه به جايي برنخورد جلوي راهت را مي بندد و حرکت را برايت غير ممکن مي کند اينجايي که مي گويي اي ظالمان به کجا مي رويد اي مظلومان به کجا ما را مي برند اي ظالم ستيزان کجاييد که ظالمين را اينگونه مسرور از طعمه هاي دست بسته خويش شاد و مسرور نظاره کنيد اما
بعدی همه 34 نظر قبلی
ولي در بهترين تصور ممکن و بهترين برخورد متصور دوباره در شيشه مي گذارد و آرام به موج مي سپارد يا آن سوي خدابه اي به دست يک رهگذر مي دهد که از قضا او هم هم درد من است و يکي بايد فکري به حال خود او کند و خدا در تمام اين احوالات فقط نگاه مي کند کاري که شايد اينبار نکند
به درک که خواستند روزي ميشه که تو عذر اونا رو مي خواي و آن روز کيوان خيلي نزديکه و اينکه تو اين رو مي فهمي يعني خيلي آدم فهميده اي شده اي به شرط اينکه با يک بارون هوايي نشي و لخت نپري زير بارون د سرما نخوري و به قولي نچاي
+ تمام شد به همه بگوييد در روز روشن عدالت را پايمال کردند حق را کشتند و به کسي جز افسوس چيزي نماند ممنون ام از خدا ممنونم از قوه عدل و عدالت که مقهور ظلم ناکثين شد در زير حکومت عدل. علي ولي شهيد ميشوم تا به جهان نشان دهم يک حيدري اگر ظالم به جانش بزند بيعت اش فراموشش نمي‌شود
عدالت رو خراب کردند خب تو نزار جلوي معرفت حق و پاسخ باطل به کردارش و فرصت مقابله در برابر بي عدالتي اين افراد را از تو سلب کردند خب بله کردن اما تو چرا گذاشتي چي از اونا کم داشتي فکر نمي کني تو خيلي از اونا سرتر بودي امت خود باوري نداشتي و به بيماري کم بيني و بي اعتماد به نفسي خودت بخاطر انجام برخي مشکلات فعليت در رويکردهاي منطقي و عملي خودم در زندگي باز مي گشت؟
دقيقا چي شده خورشيد از کدوم سوي طلوع کرده که تو بلاخره داري مي فهمي چه کردي با خودت؟هيچي ديگران گفتند ما در هوا بوديم خورديم سرمون شکست و داشتن مي بردن بيمارستان که گفتيم نشکسته اجازه بدين خودم پرستاري مي بندم عزت زياد ببخشيدا ديگه زحمت و کم مي کنم شما هم خودت ناراحت نکن بعضي وقتا دردمون رو بهتر از دکتر مي فهميم
+ بسم الله الرحمن الرحيم حيدريان طريقت ولايت خواهند توانست در رويارويي با رژيم صهيونيستي آرمان انقلابي‌گري و آزاديخواهي را به جهان هديه کنند ما در مسير آزادي و پيروي از ولايت مطلقه فقيه کوچکترين وقفه و تعللي. به خرج نخواهيم داد و حيدريان در خدمت به حيدري طريقان جهان اين وعده را تثبيت خواهيم ساخت که در نابودي رژيم صهيونيستي ذره اي تعلل و کوتاهي نخواهيم کرد حيدريم
حيدري گفتن چه آسون حيدري شدن و ماندن مرد عمل خواهد پير دهر و پياله سرکش مگر نه.
+ اي خداي منان راههاي آزادي از ظلم سخيفي که در حق ام روا شد را پذيرفتي و خللي در ايجادش روا نداشتي در حالي حق ام را پايمال کردند خابثين که در اوج مظلوميت و تنهايي در برابر ظالم قرار داشتم و فراموشي نقطه اهم و حقيقي آن بود مگذار ظالمين بر اين نصرت ببالند و مظلوم کشي را رسم خوشايند و قابل دسترس در همه حال خود فرض کنند که آه مظلوم ستون‌هاي عرش خدا را مي لرزاند اما راجع به من مستحکم کرد منافع آنها را
ر خدا مرا منت نهي نيازم شنوي و دردم ستاني بر تو آني شوم که عمري بر شعارش ديده بالا مي داده ام اما در عمل سنگ در آسياب مي ماليدم بي شک اگر بيشتر ناز بر بالين مي نهادي فارغ از سنگي که در آتش براي داغ کردنم نشان دادي تاثيري نبود که الان سرخي آن حالم را به هوش کشانده ولي قربونت برم چه بچه رو بزني چه بترساند يکي ست قول مي دهم ار کمتر زنم به قولي از صحبت کم بر مطلب افزايم ولي خواهشا شما اعصابت را حفظ کن
چاکرت مجنون
+ دل ام مي خواد با تو باشم اي رفيق شب تنهايي ام!من تا آخرين روز جهان تنها ام ببين چطور شکسته ام ولي شکستم تا پابه پاي تو بيام و بگم عاشق توام بگو غمت را به کجا بايد ببرم اي خزان من تا ابد در نگاهم تويي در اين قصه پايان راهم تواني ببين تا مي تواني مرا در آخر آن خاطرات ات جاري کن که بي تو خسته ام از اين جهاني که لاجرم بايد از تو بگذرم بگو اي عشق غم تو را به کجا بايد ببرم آشيخ بي تو نمي توانم هرگز هرگز
mariii
103/3/26
+ خدايا ياريم ده نور خود را در وجودم حاکم کن و ولي خود را از من راضي گردان به من قدرت بده که بتوانم تقديرت را بدون شکايت از مقدرات بپذيرم بدون آنکه شکوه از تسلط اش به زندگيم سخن برانم و انگيزه اي بده تا بتوانم هرچه تقديرم قرار دادي با تمام وجود بپذيرم و شکر گذار آن باشم در حالي که ولي خدا بر آن راضي باشد من شکوه سر دهم که خداوند مرا لعنت کند اگر جز تقدير و خواست ولي تو را شکوه کنم و نپذيرم
+ خدايا حق ام را از يد ظالم خارج کن و بر وفاق عهد خود با بندگان ات هيچ سختگيري را در نظر مگير هرچند تسليم ام در برابر مقصود و خواست تو ولي چه مي‌شود خواست خود را به ياري من تحليل کني و رواق آسمانت را به نابودي ظالمين تعميم دهي خدايا تا زماني که نتوانم حق خود را از کف ظالمين بيرون و بر مسند حق قرار دهم چگونه خواهم توانست در برابر ظلم به سايرين و مبارزه با ستمگر نادي اطاعت از ولي خدا سردهم وحيدري باشم
چراغ جادو
عارف-18
رتبه 0
0 برگزیده
20 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
عارف-18 عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top